من و یاسین کوچولو

روز های انتظار

1389/11/29 22:16
نویسنده : مامانی
715 بازدید
اشتراک گذاری

 سلام گلم میدونی مامانی روزهایی که به انتظار اومدن تو اون هم تنهای تنها تو ترکیه سر کردم پر از لحظه های  قشنگه .

عزیزکم موقعی که تو شکمم بودی بابات از همون روز اول باهات حرف می زد دستشو رو شکمم می ذاشت و برات قصه می گفت باهات حرف میزد اونم به ترکی . منم همینطور برات حرف می زدم باهات درد دل می کردم می دونم همشو می شنیدی( چون که الان هم با این سن کمت رفیق تمام روزهای بدو تمام تنهایی های من هستی قربونت برم الهی .) اصلا اذیتم نکردی اصلا لگد بد نزدی خیلی اروم بودی میدونی تو ماه چهارم به بعد همش میرفتیم دکتر سونوگرافی که بدونیم دختری یا پسر اما تو همش به حالت سجده بودی دکتر می گفت چه بچه با ادبی اخرش پنج ماهه بودی که بعد کلی التماس من و بابایی و دکتر (دکتر اروم به شکمم می زد تا پاهاتو باز کنی ) فهمیدیم پسری . دکتر گفت کوچوک پاشا . از اونجا من و بابات بهت پاشا می گیم . پاشای کوچولو ناز من  

فعلا بای اخه باید به خواهر کوچولوت ( یاسیمین عسلم  ) سر بزنم 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)